یک پرده صبر...
یک پرده صبر بین همین بیت می کشم / یارم گمانم آن طرف پرده مانده است
زمانی که خود به صبر راضی هستیم
چرا حضرت حق به تعجیل راضی باشد
آن را که خود صبر را انتخاب می کند
آن را که خود نبود منجی را می خواهد
آن را که خود به وضع تاریک موجود قانع است
آن را که خود قدمی بر نمی دارد
آن را که خودش را با دست خود به چاه افکنده
چه نیاز به دامان پر محبت یعقوب!
ما خود به بودن در چاه غفلت صابریم
پس اشک های پدر در دوری از فرزندان که خود را به چاه غفلت مبتلا کرده اند چه سود خواهد داشت؟ جز نشستن غبار غم بر چهره از جهالت فرزندان! و جز از دست دادن روشنایی دیده از دوری آنها.
تا ما صابر شدیم و بین خود و پدر پرده صبر را انداختیم، باید که یار در طرف دیگر آن کنج عزلت گیرد.
تا کی ما از این صبر دست برداریم !؟